این پیکره یکی از مشهورترین تصاویر بر جای مانده از کابینه فرقه دموکرات آذربایجان به نخست وزیری سید جعفر پیشه وری است ...
پیکره خود روشنگر و گویاست و ماهیت واقعی آن جریان را نشان می دهد...پیشه وری در میان تصویر و دیگر کادر های کابینه در کنار و البته پرچم اتحاد جماهیر شوروی و تصاویر لنین و استالین در بالای کابینه !!
فرقه دموکرات آذربایجان به شیوه ای ناگهانی و یک شبه در 12 شهریور 1324 بوجود آمد...پیش از آن هیچ نشانی در دست نیست که پیشه وری را به مثابه کوشنده ای قوم گرا و ایالت مدار بدانیم..برعکس..نشانه های فراوانی در دست است که او در روزنامه های حریت و حقیقت و آژیر که سردبیر هر سه بود بشدت با هرگونه اختلافات زبانی و تباری میان ملت ایران مخالفت می کرد و از این روی بود که در روزنامه آژیر که در سالهای 1322 تا تابستان 1324 در تهران انتشار می یافت به شدت مخالف سید ضیا الدین طباطبا یی بود که ایده ...ممالک متحده ایران..یا یک فدرالیسم قومی را برای ایران ترویج می نمود....
بررسی کارنامه پیشه وری نشان می دهد که او یک کوشنده کمونیست لنینیست بود که کوششهای سیاسی خود را از سالهای 1918 در باکو آغاز کرد...نخست یک سوسیال د موکرات وابسته به خیابانی بود..اما بعد ها به فرقه عدالت ایران که نخستین حزب کمونیست ایرانی بود پیوست و پس از چندی با وجود جوانی سردبیر ارگان آن ..حریت..شد...نگاشته های فراوانی از آن روزگاران به قلم جواد زاده پیشه وری در دست است که او در قامت یک کمونیست لنینیست دو آتشه بشدت با جریان پانتنرکیسم مخالفت می کند و منتقد شدید رسولزاده و نظام عثمانی است...چندی بعد او به گیلان می اید و نخستین کنگره حزب کمونیست ایران در بهار 1299 خورشیدی در بندر انزلی تشکیل می شود و پیشه وری از منتخبان کنگره فرقه عدالت است که ان زمان به حزب کمونیست ایران تغییر نام می یابد...
پیشه وری چندی بعد به مخالف درجه اول میرزا کوچک خان بدل می شود و در کودتای سرخ احسان الله دوستدار به وزارت کشور جمهوری شوروی انقلابی ایران در رشت منصوب می شود...اما این دولت مردی نافرجام می شود و پیشه وری به باکو باز می گردد...و چندی بعد پس از شرکت در چندین کنگره مهم کمونیستی در شوروی و مشارکت در سومین کنگره ..کمینترن ..در مسکو در سال 1300 به تهران آمده و سردبیر روزنامه ..حقیقت..مهمترین روزنامه کمونیستی ایران می شود..پیشه وری در سال 1309 دستگیر می شود و پس از یازده سال زندان و تبعید به کاشان در 23 شهریور 1320 به دنبال عفو عمومی زندانیان سیاسی آزاد می شود...و اسناد نشان می دهد که اساسنامه حزب توده ایران را او نوشته است..اما همکاری پیشه وری با حزب توده ایران دیری نمی پاید...بیشک او رده بالا ترین کمونیست ایران پس از شهریور 1320 است..از نظرگاه پیشینه کوششهای کمونیستی هیچ کس چون او سابقه ندارد..او نمی تواند با دیگر توده ای ها دمخور شود...راه خود را پیش می گیرد و روزنامه آزیر را در سال 1322 در تهران انتشار می دهد...
پیشه وری پس از شهریور 1320 اگرچه استالینیستی تمام عیار است اما در همان حال منتقد شدید هرگونه جریان پان قومی و ضد ایرانی است ...بارها در روزنامه آزیر می نویسد که منازعه ترک و فارسی زبان و لر و عرب برای ایران خطرناک است و بایستی مانع ان شد..پیشه وری به نمایندگی تبریز در مجلس چهاردهم هم برگزیده می شود...اما اعتبار نامه او و نماینده اول تبریز رحیم زاده خویی به دلیل پشتیبانی روسها از انها در جریان انتخابات به تصویب دیگر نمایندگان نمی رسد...در پاییز 1323 معاون وقت کمیساریای خارجه شوروی..سرگیی کافتار ادزه به ایران می اید تا امتیاز نفت شمال را برای شوروی بدست اورد..
دکتر مصدق در قامت نماینده مستقل و هواخواه سیاست موازنه منفی در 11 اذر 1323 طرحی را به تصویب مجلس چهاردهم می رساند که دولت از هرگونه واگذاری امتیاز نفتی به بیگانگان منع می شود..اما این کنش ملی مجلس چهاردهم با مخالفت شدید پیشه وری و هشت نماینده دیگر توده ای مجلس مواجه می شود و مصدق را مورد هتاکی شدید قرار می دهند و اقدام به راهپیمایی در تهران در راستای منافع شوروی بعمل می اورند..
و اخرین کنش شوروی دوستانه پیشه وری قرار گرفتن در راس جریان فرقه دموکرات آذربایجان بود..یک شبه کمیته ایالتی آذربایجان حزب توده ایران..بدون خبر کمیته مرکزی در فرقه دموکرات آذربایجان ادغام شد...و چون نیروهای ارتش سرخ حاضر در تبریز مانع شدند تا نیروهای ارتش ایران به آذربایجان روانه شوند با کمک سلاح های روسی و فداییان مخفی شوروی و گروهی از مردم فریب خوره در 21 آذر 1324تبریز و چندی بعد در 28 آذر ارومیه زیر حاکمیت فرقه ای در امد که روسها پشتیبان جدی آن بودند...
اینک در پرتو اسناد محرمانه انتشار یافته از سوی بایگانی شوروی پیشین می دانیم که پیشه وری در بنیاد فرقه دموکرات آذربایجان شخصا هیچ نقشی نداشت..اگر چه بعد ها به نماد آن جریان بدل شد.اندیشه فرقه به زمانی باز می گشت که استالین و آلمانی ها صلح معروف عدم تجاوز را با هم بسته بودند و شمال ایران حوزه نفوذ روسها تعریف شده بود...این گونه بود که هزاران باکویی و قفقازی راهی تبریز و ارومیه و زنجان و اردبیل شدند تا پیرامون ستم قومی به تبلیغ بپردازند و اندیشه جدایی را رواج دهند..و اما پیشه وری که عمری را به عنوان یک کمونیست سرخ آنتی پانترک کوشش می کرد یک شبه ان ارمانها را بدور افکند و صریحا در روزنامه آذربایجان نوشت....ما راه خود را جدا خواهیم کرد...
اسناد نشان می دهند که باقرف رییس حزب کمونیست باکو به پیشه وری در ملاقاتی محرمانه در سال 1324 گوشزد کرد که نوشتن تاریخچه حزب عدالت کافی است...و ابراهیم نوزوز اف اساسنامه فرقه را که زیر نظر مستقیم استالین و باقرف نوشته شده بود به باکو اورد..اما کارها به آسودگی و راحتی پیش نرفت...
اسناد و خاطرات برجای مانده و دست اول تاریخی نشان می دهد که با وجود اقبال نسبی اولیه مردم ....شوروی دوستی و مطیع محض استالین بودن فرقه پیشه وری موجب شد تا هسته های مقاومت مردمی مردم آذربایجان شکل گیرد و با خروج نیروهای شوروی از ایران در بهار 1325 شمارش معکوش سقوط فرقه آغاز شد... اگر چه پیشه وری فرجام این خروج را می دانست که استالین را از این کار بر حذر داشته بود...
فرقه برای ایجاد رعب و وحشت گروه های ترور به رهبری غلام یحیی دانشیان رهبر فداییان فرقه تشکیل داده بود و یک سازمان امنیتی مخوف را به نام >>>آختاریش<<< موظف بود مردم را به شدت کنترل و مورد بازجویی قرار دهد...
اقدام های سطحی مانند تاسیس رادیو و اسفالت کردن خیابانهای تبریز توسط کارشناسان روسی در برابر شوروی ستایی و استالین دوستی سران فرقه ارج و قربی میان مردم تبریز نیافت...که برای مردم نخست اندیشه استقلال ملی مطرح بود ..نه تاسیس یک شبه دانشگاهی که در ساختمان دانشسرای پسران تبریز و یک شبه شکل گرفته بود.... سرانجام فرجام تلخ فرقه در شامگاه بیست و یک آذر 1320 فرا رسید...در روز بیست آذر 1325 پیشه وری در بالکن شهرداری تبریز ظاهر شد و گفت که از رهبری فرقه استعفا می دهد..و بی ریا جانشین اوست..هم او یک هفته پیش صریحا در روزنامه آذربایجان..ارگان فرقه نوشته بود...اولمک وار دونمک یوخ...مرگ هست و بازگشت نیست....
کنسول شوروی او را به دفتر خود خواند و به او گفت...آنکه تو را اورده است..اینک تو را فرمان می دهد تا بروی...سنی گتیرن..سنه دییر گت !!!...و پیشه وری دانست که کار تمام است...و از این جا بود که حماسه مردم ایراندوست آذربایجان آغاز شد..بی انکه یار و یاوری داشته باشند...ناجوانمردی سران فرقه در ان بود که دیدگاه تسلیم امیز خود را علنی نکردند و بسیاری از مردم خشمگین و ضد شوروی اذربایجان به دستگیری و کشتار فداییان فرقه پرداختند و بسیاری مجال نیافتند تا مانند پیشه وری امکان فرار به شوروی بیابند..
تمامی اسناد نشان می دهند که مردم خشمگین آذربایجان که از ایادی روس نفرت داشتند با سنگ و چوب و چند اسلحه قدیمی و حتی دست خالی بدون حضور ارتش ایران که هنوز به تبریز نرسیده بود به قیام پرداختند و دمار از فرقه چیان در آوردند...ریچار کاتم در کتاب خود می نویسد که استقبال مردم تبریز آزاد شده از ارتش ایران معادل استقبال مردم فرانسه از دوگل در روز آزادی پاریس از اشغال نازی ها بود...
و فرجام فرقه و پیشه وری بسیار تلخ بود..بایستی دانست که انها وجه المصالحه نفت شمال شدند و در دربدری گروهی تبعید شدند و افرادی چون غلام یحیی دانشیان ها و بسیاری دیگر به عضویت حزب توده ایران در امدند تا همگان به شیوه ای یکپارچه در خدمت دستگاه شوروی و استالین باشند و اما پیشه وری..خود در تصادف مشکوکی در 23 تیر در جاده یولاخ باکو درگدشت....برادر همسرش نیز این گونه شد و همسرش توانست به ایران بازگردد و فرزندش داریوش دچار دشواری های روحی شد و از المان شرقی به غرب پناه برد...
پیشه وری بیشک کنش گری سیاسی و کمونیست لنینیست بود که عمری را اگر چه در راستای منافع کمونیست اینترناسیونال و کمینترن کوشید و سربلندی ایران را در راه یاری به میهن جهانی سوسیالیسم جست اما تا زمان بنیاد فرقه هیچگاه کنش کری قومی ایالتی نبود و هر چه می خواست البته در سایه دوستی با شوروی برای ایران می خواست..اما داستان فرقه داستان دیگری بود و پیشه وری در واقع بر ضد خود شورید و از جایگاه یک کمونیست کنشگر عرصه ملی به جایگاه یک کمونیست پروتو ناسیونالیست قومی در خدمت استالین و باقروف در غلطید...و فرجام این کردار اخرین او بسیار ناگوار بود.
@@...علی عجمی آذرابادگانی ...@@
نظرات شما عزیزان: